در دنیایی افسانهای و رازآلود، در جایی که کوهها از آتش و رودهایی از فلز جاری بودند، دیوی به نام آذرچهر زندگی میکرد. او دیوی نبود که از تاریکی و وحشت زاده شده باشد، بلکه مخلوقی بود با قلبی آهنین و روحی سوزان. چهره سخت و آهنینش نماد محکم بودن و نفوذناپذیری او بود.
آذر چهر دیوی بود با تواناییهای شگفتانگیز که با نگاه خود، همه چیز را به آتش می کشید اما در دل این دیو، چیزی متفاوت نهفته بود. با وجود ظاهر محکم و دلی آهنین، آگاه بود که عشق، هر سختی وناملایمت را به آسانی ذوب می کند و این مهم، بزرگترین قدرت آذرچهر بود
این داستان تاکیدی است بر قدرت عشق و توانایی آن در تغییر و تبدیل دلها و روحها، حتی اگر از جنس آهن و آتش باشند.