شال یکرو هرگز آبی
الهام گرفته از شعر تاسیان
من نمی دانستم
معنی هرگز را
تو چرا بازنگشتی دیگر
هوشنگ ابتهاج
- راهنمای اندازه
راهنمای اندازه
650.000 تومان
ناموجود
شال یکرو هرگز
جنس پارچه: نخ پنبه
ابعاد: 208x68cm
ضخامت: کم
مناسب برای: بانوان
مدل لبه شال: دوخته شده
مناسب برای فصول: گرم، معتدل
با بسته بندی متفاوت، شیک و مناسب هدیه
جهت مشاهده اندازه های دقیق به راهنمای سایز مراجعه فرمایید.
ابعاد | 215 × 68 سانتیمتر |
---|---|
رنگ | آبی |
نوع | شال یکرو |
نحوه نگهداری | بهترین گزینه جهت شستشوی محصولات چاپی، رنگ شده و گلدوزی شده، خشکشویی است, به هیچ عنوان از روش های شستشوی دستی و چلاندن پوشاک استفاده نکنید, حتما لباس ها را به پشت برگردانید و درجه ماشین لباسشویی را کمتر از ۳۰ درجه تنظیم کنید, آب سرد سبب حفظ کیفیت طرح چاپی بر روی پارچه شده، رنگ را ثابت نگه داشته و ماندگاری آن را افزایش می دهد, از هیچ نوع سفید کننده ای استفاده نکنید, پوشاک چاپی را کاملا جداگانه شستشو نمایید, از شوینده های مخصوص لباس های چاپی استفاده نمایید |
شما شاید اینها را نیز دوست داشته باشید…
الهام گرفته از شعر تاسیان
من نمی دانستم
معنی هرگز را
تو چرا بازنگشتی دیگر
هوشنگ ابتهاج
ناموجود
الهام گرفته از شعر تاسیان:
آری آن روز چو می رفت کسی
داشتم آمدنش را باور
من نمیدانستم معنی هرگز را
تو چرا بازنگشتی دیگر؟
هوشنگ ابتهاج
ناموجود
با الهام از شعر تاسیان:
من نمی دانستم
معنی هرگز را
تو چرا بازنگشتی دیگر
هوشنگ ابتهاج
موجود
با الهام از شعر:
بوی باران، بوی سبزه، بوی خاک
شاخههای شسته، باران خورده، پاک
آسمان آبی و ابر سپید
برگهای سبز بید
فریدون مشیری
ناموجود
محصولات مشابه
با الهام از شعر:
تو آمدی ز دورها و دورها
ز سرزمین عطرها و نورها
نشاندهای مرا کنون به زورقی
ز عاجها، ز ابرها، بلورها
مرا ببر امید دلنواز من
ببر به شهر شعرها و شورها
به راه پر ستاره میکشانیم
فراتر از ستاره مینشانیم
نگاه کن
فروغ فرخزاد
ناموجود
پشت تاپ کلمه عشق کالیگرافی شده است.
با الهام از شعر:
بگو به باران ببارد امشب بگو
بگو به باران ببارد امشب
بشويد از رخ غبار اين كوچه باغ ها را
كه در زلالش سحر بجويد
ز بی كران ها حضور ما را
كه در زلالش سحر بجويد
ز بی كران ها حضور ما را
به جست و جوی كرانه هايی
كه راه برگشت از آن ندانيم
من و تو بيدار و محو ديدار
سبک تر از ماه تاب و از خواب
روانه در شط نور و نرما
ترانه ای بر لبان باديم
دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی
ناموجود
با الهام از شعر :
دی شیخ با چراغ همیگشت گرد شهر
کز دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست
پنهان ز دیدهها و همه دیدهها از اوست
آن آشکار صنعت پنهانم آرزوست
از کان و از مکان پی ارکانم آرزوست
مولانا
ناموجود
با الهام از شعر:
گفتم خموش (آری) و همچون نسیم صبح
لرزان و بی قرار وزیدم بسوی تو
اما تو هیچ بودی و دیدم هنوز
در سینه هیچ نیست به جز آرزوی تو
فروغ فرخزاد
موجود
با الهام از شعر:
دزدیده چون جان می روی اندر میان جان من
سرو خرامان منی ای رونق بستان من
مولانا
موجود
با الهام از شعر:
زین خلق پر شکایت گریان شدم ملول
آن های و هوی و نعره ی مستانم آرزوست
والله که شهر بی تو مرا حبس میشود
آوارگی کوه و بیابانم آرزوست
یک دست جام باده و یک دست زلف یار
رقصی چنین میانه ی میدانم آرزوست
مولانا
موجود
نظرات
هیچ دیدگاهی ثبت نشده است.