ست شال و پوشت دورو / چرخ کبود
با الهام از شعر:
غلام همت آنم که زیر چرخ کبود
ز هر چه رنگ تعلق پذیرد آزادست
حافظ
250.000 تومان – 900.000 تومان
ابعاد گسترده شال: ۳۰ * ۱۷۰
ابعاد پوشت: ۳۰ * ۳۰
جنس: یکرو نخی نرم / جنس روی دیگر پارچه سبک و با کیفیت “شین“
همراه با بسته بندی متفاوت
جهت اطلاع از اندازه های دقیق به راهنمای سایز مراجعه فرمایید.
وزن | 0.80 g |
---|---|
رنگ | اُکر |
نوع | شال, پوشت, ست شال و پوشت |
برمبنای 0 دیدگاه
|
|
0% |
|
|
0% |
|
|
0% |
|
|
0% |
|
|
0% |
شما شاید اینها را نیز دوست داشته باشید…
با الهام از شعر :
اسرار ازل را نه تو دانی و نه من
وین حل معما نه تو خوانی و نه من
هست از پس پرده گفتگوی من و تو
چون پرده برافتند نه تو مانی و نه من
خیام
موجود در انبار
با الهام از شعر:
جان گدازی اگر به آتش عشق
عشق را کیمیای جان بینی
هاتف اصفهانی
موجود در انبار
محصولات مشابه
با الهام از شعر:
ما دلشدگان خسرو شيرين پناهيم
ما كشتهی آن مهرخ خورشيد كلاهيم
ما از دو جهان غير تو ای عشق نخواهيم
صد شور نهان با ما، تاب و تب جان با ما
در اين سر بی سامان، غمهای جهان با ما
فریدون مشیری
موجود در انبار
متن روی اثر : کلمه صلح به چندین زبان زنده دنیا
صلح – Peace – Paz- سلام- Խաղաղություն – Sülh -Спокойствие – 和平 – Mir- Vrede- Paix- მშვიდობა – Frieden – Ειρήνη – शांति – Béke – Perdamaian – Pace – 平和 – 평화 – Aşîtî – ئاشتی – Pax – Fred- سوله – Pokój – Paz – Мир – Сулх – Barış – Parahatçylyk – Мир – امن –
موجود در انبار
با الهام از شعر:
زین خلق پر شکایت گریان شدم ملول
آن های و هوی و نعره ی مستانم آرزوست
والله که شهر بی تو مرا حبس میشود
آوارگی کوه و بیابانم آرزوست
یک دست جام باده و یک دست زلف یار
رقصی چنین میانه ی میدانم آرزوست
مولانا
موجود در انبار
با الهام از شعر:
من می شناسم مثل غم او را
انگیزه آن چشم ابرو را
آن تخت خواب مست آن بو را
گم کرده بودم آن خیابان را
پرواز روی بام تهران را
حسین غیاثی
موجود در انبار
با الهام از شعر:
خطوط را رها خواهم کرد
و همچنین شمارش اعداد را رها خواهمکرد
و از میان شکلهای هندسی محدود
به پهنه های حسی وسعت پناه خواهم برد
من عریانم عریانم عریانم
مثل سکوتهای میان کلام های محبت عریانم
و زخمهای من همه از عشق است
از عشق عشق عشق
فروغ فرخزاد
موجود در انبار
پشت تاپ کلمه عشق کالیگرافی شده است.
با الهام از شعر:
بگو به باران ببارد امشب بگو
بگو به باران ببارد امشب
بشويد از رخ غبار اين كوچه باغ ها را
كه در زلالش سحر بجويد
ز بی كران ها حضور ما را
كه در زلالش سحر بجويد
ز بی كران ها حضور ما را
به جست و جوی كرانه هايی
كه راه برگشت از آن ندانيم
من و تو بيدار و محو ديدار
سبک تر از ماه تاب و از خواب
روانه در شط نور و نرما
ترانه ای بر لبان باديم
دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی
موجود در انبار
نظرات
هیچ دیدگاهی ثبت نشده است.